10اصل خودمراقبتی
گاهی بیماران نمیخواهند چیزی از بیماریشان بدانند و مسئولیت بیماریشان را قبول نمیكنند. تحقیقات متعدد نشان داده است سرعت بهبود و آرامش روانی در بیمارانی كه بار ناخوشیشان را به دوش میكشند، بیشتر است. خیال نكنیم آنكه از بیماریاش میگریزد، آرامتر است.
تصویری كه از جهان داریم و نگاهی كه جهان به ما میكند، هر دو بر مبنای تلقی ما از خودمان شكل میگیرد. كسی كه بر خود اهانت روا میدارد، به دیگران احترام نمیگذارد و دیگران نیز احترامش نمیكنند و تحویلش نمیگیرند. ریشه اعتبار ما، ربط و نسبتی است كه با خود برقرار میكنیم و شأنی است كه برای خودمان قائلیم. بنیان نظری خودمراقبتی همین است. چند ملاحظه جدی در این خصوص قابلتامل است:
1- با این فرض كه «من مالك خودم هستم»، آدمی نمیتواند جسم و جانش را تاراج كند و دست تطاول بر آن بگشاید. دایره مالكیت ما به واسطه تعهدات، دلبستگیها و روابط انسانی و اجتماعیمان، محدودتر از آن است كه در آغاز میپنداریم.
2- با این فرض كه «از من گذشته است»، انسان مجاز نیست افسار روزگارش را رها كند و جسمی فرسوده و ظاهری فرتوت به بار آورد. نشاط و شادابی و شور زندگی هیچگاه از آدمی نمیگذرد گرچه كه بروز و بیان آن گاه تغییر میكند.
3- با این فرض كه «من خودم را وقف فرزندانم میكنم» حق نداریم به خودمان بیتوجهی كنیم. مادری كه فرزندش را به كلاس شنا میفرستد و برایش غذایی مناسب درست میكند، قرار نیست از ترس این كه به خوشگذرانی متهم شود، به استخر نرود یا غذای مورد علاقهاش را درست نكند یا سفارش ندهد. بعضی والدین، خود را از دست رفته میپندارند و به همین دلیل برای فرزندانشان آینه میگیرند اما خود، به خشت خامی بسنده میكنند.
4- از ترس اینكه «مبادا چیزی توش در بیاد» نباید از آزمایش و ارزیابی جسمی بگریزیم. این ضربالمثل دقیقی نیست كه میگوید: «آب كه از سر گذشت، چه یكوجب چه صدوجب» چرا كه اگر یكوجب با سطح آب فاصله داشته باشیم، هنوز مجال دست تكان دادن و نجات است اما صدوجب كه بگذرد، دیگر غرق شدهایم. فرق ما با مردم ژاپن این نیست كه مثلا آنها كمتر سرطان میگیرند. اتفاقا شیوع برخی سرطانها در آنها بیشتر است اما «خودمراقبتی» باعث میشود در همان مراحل اولیه سرطانشان كشف و مهار شود. همان سرطانها در جامعه ما در بسیاری موارد دیرتر مشخص میشوند.
5- خودمراقبتی به این معنا نیست كه مدام خود را به تیغ وسواس بكشیم. كشتی گرفتن با بیماریهای خیالی، خیلی وقتها واقعا ما را زمینگیر میكند و به خاك بیماری مینشاند.
6- خودمراقبتی، مهارتی تدریجی است. از همان كودكی باید یاد بگیریم گلیم سلامت را از آب بیماری بكشیم و هر ناخوشی جزیی، عاجزمان نكند. كسی كه در كودكی و نوجوانی یاد میگیرد در مهار بیماریاش مشاركت كند، در سنین بالاتر مستاصل و وابسته نمیشود و میداند چگونه ناخوشیاش را به ساحل سلامت بكشاند.
7- گاهی بیماران نمیخواهند چیزی از بیماریشان بدانند و مسئولیت بیماریشان را قبول نمیكنند. تحقیقات متعدد نشان داده است سرعت بهبود و آرامش روانی در بیمارانی كه بار ناخوشیشان را به دوش میكشند، بیشتر است. خیال نكنیم آنكه از بیماریاش میگریزد، آرامتر است.
8- گاهی میخواهیم به عزیزانمان محبت كنیم و به همین دلیل در هنگام بیماری، سادهترین امور مثل نظافت شخصیشان را به عهده میگیریم. حواسمان باشد از دیگران موجوداتی وابسته و بیدست و پا نسازیم.
9- كسانی كه یاد گرفتهاند از خودشان مراقبت كنند، كمتر در معرض اعوجاجات روانی و بیماریهای روانی مربوط به کهولت سن قرار میگیرند.
10- از زمانی كه به دنیا میآییم تا هنگامی كه از این جهان میرویم، وظایف متعددی داریم. مسئولیت سلامت خود، یكی از این وظایف است. درنگ كنیم؛ پرونده سلامتمان زیر بغلمان باشد!
دکتر حميدرضا نمازی